مصرف کننده محتوا

زندگی مصرف کننده محتوا و حال بدی هاش!

2 دسته آدم داریم:

  1. آدم هایی که بیشتر وقتشون محتوا تولید می کنن.
  2. آدم هایی که بیشتر وقتشون محتوا مصرف می کنن.

این یک محتوای تجربه شخصیه و برای من به درد بخوره شاید شما هم دوست داشته باشید؛ من تفکراتمو می نویسم و لزوما برای همه کار نمی کنه.

زندگی مصرف کننده محتوا و حال بدی هاش!

من آدم به شدت کنجکاوی هستم در مورد طرز فکر آدم های مختلف! همین خیلی وقت ها منو هل داده که کتاب بخونم و محتوا مصرف کنم.

حالا این مصرف محتوا زمانی که مربوط به موضوعات فلسفی، معنوی، علمی یا به هر نحوی رشد فردی میشه، حس خوبی به آدم میده.

اما آیا واقعا خوبه برای من؟

مصرف کننده محتوا به مصرف محتوا عادت می کنه و تولید کننده محتوا هم به تولید اون عادت می کنه.

بیاید نگاه کنیم خروجی مصرف کردن محتوا تو 1 سال چی میشه؟

حدود 7 کتاب 400 صفحه ای که به مرور زمان مطالعه شده.

هزاران دقیقه ویدیو دیده شده (تو زمینه های مختلف) و انبوهی از اطلاعات

هزاران دقیقه فکر که برای تحلیل و پردازش اون اطلاعات مصرف شده.

و احتمالا زمان های زیادی که صرف گفتن این اطلاعات به دیگران و یا حتی اجرا شدنش شده…

ایجاد یک عادت قدرتمند برای دیدن محتوا های آموزشی (یا هر نوع محتوا) که شاید هر کدوم رویکرد خاص خودشونو داشته باشن و مسیر فکری متفاوتی تو آدم ایجاد کنن.

حال بدیش کجاست؟

شاید آدم خودشو تو اطلاعات ورودی متناقضی که دریافت میکنه گم کنه. (من خیلی وقت ها اینجوری شدم)

دیدن ویدیو، مطالعه کتاب و کسب اطلاعات تازه مثل جاری شدن یک رودخونه با آب زلال داخل برکه راکد ذهن میمونه و بهش تازگی و طراوت میده.

بعدش که آدم یک کتاب رو میخونه یا یک ویدیو طولانی رو آموزش میبینه، حس میکنه میتونه کل زندگیش رو تغییر بده و این عالیه…

اما آیا تغییر میکنه؟

حال بدی اینجاست.

واقعا اینکه میگن عادت های آدم مسیر رشد یا نزول آدم رو مشخص می کنه خیلی حرف درستیه.

کسی که عادت به مصرف محتوا داره، بعد از محتوای تاثیر گذار که انگیزه بمب بهش داده بود، نمیشه یه آدم دیگه؛

اتفاقا میشه آدمی که بیشتر از قبل محتوا مصرف میکنه تا اون بمب رو دوباره تجربه کنه.

عادت به مصرف محتوا داره قوی تر میشه.

در حالی که تو اون محتوا گفته شده بود مثلا ساعت 5 صبح پاشو، ورزش کن، مدیتیشن کن، کتاب بخون، برنامه ریزی هدفمند کن برای کارات، گوشیو کنار بزار و 4 ساعت کار عمیق بکن و …

اینا هر کدوم یه سختی ساخت عادت جدید می طلبه و اصلا هم پروسه عادت کردن به این کار ها لذت بخش نیست.

اما

تصور کردن اینکه من آدم موفقیم که این عادت هارو دارم بسیار لذت بخش و بی زحمته.

لذت سریع از نتایج غیر واقعی

مصرف محتوا هایی که لذت بخش و بسیار جالب هستند، باعث میشن لذت سریع از نتایج غیر واقعی ببریم.

اجازه بدید یکم راحت تر راجع بهش حرف بزنم.

دیدن برنامه های بلایند دیت و این سبک، نوعی از تجربه رابطه عاطفی رو برای بیننده به وجود میاره که گاهی شیرینه و گاهی هم شاید اعصاب خورد کن و …

اما این تجربه که واقعی نیست یه خوبی داره:

اگر بد باشه میشه قضاوت کرد و فحش داد.

اگر خوب باشه میشه ازش لذت برد.

کلا بیننده محتوا هم در معرض اشتباه کردن یا مقصر شدن قرار نمیگیره و بدون خطر لذت میبره.

اما ساخت رابطه واقعی کلی استرس، در معرض اشتباه کردن قرار گرفتن و دردسر داره که بیننده این محتوا ها درگیر این مسائل نمیشه.

بعد چی میشه؟

یه لیستی از کار آسون کن ها پیدا میکنه و میگه مثلا اگر فلان باشه کنسله و … تحلیل گر رابطه عاطفی میشه به جای اینکه واقعا رابطه عاطفی رو تجربه کنه.

چرا؟ چون تو تحلیل خطر تجربه کردن واقعی نیست. تجربه واقعی رابطه هزاران سختی برای آدم درست میکنه…

ولش کن به جای تجربه کردن واقعی راجع بهش حرف میزنم ;)

ایراد مصرف کردن محتوا

اینجاش خیلی مهمه.

محتوا ها دارن روز به روز به سمتی میرن که خیلی سریع تر روی مخاطب تاثیر گذار باشن.

لذت به مخاطب تزریق کنن.

قبلا شما یک ویدیو میدیدید که یه نفر میومد سلام میکرد و شروع می کرد مثلا قابلیت های لپ تاپی که میفروشه رو توضیح میداد.

الان همون اول یدونه چکش میخوره تو صفحه لپ تاپ میشکونه بعد یه خانم میاد چک میزنه به یکی دیگه؛ بعد تو این بین خیلی سریع میگه که این لپ تاپ هارو داریم و میفروشیم!

کلا خیلی داره سریع میشه و دیدن این ویدیو ها چه تو زمینه آموزش چه تو زمینه های سرگرمی، مغز رو به سریع لذت بردن و سریع فهمیدن عادت میده.

من واقعا به شمایی که تا اینجای مقاله رو خوندید تبریک میگم واقعا شما از قشر خاص روی زمین هستید که حوصله دارید و اینجوری دارید مقاله مطالعه می کنید.

من اگر زیاد محتوای آموزشی سریع ببینم، وقتی یک نفر میاد و با عمق و جزئیات در مورد موضوع صحبت می کنه، حوصلم سر میره و مغزم میگه که این درست نیست! ولش کن! رد شو از این! من به این عادت ندارم.

نتیجش چی میشه؟ همه آموزش ها سطحی و بدون عمق

نتیجش تو روابط عاطفی؟ اکثر روابط سطحی و بی استحکام

به فیلم های غیر اخلاقی هم فکر کنید که رابطه های جنسی واقعی رو برای آدم ها کم و کمتر میکنه. (دیگه این موضوعو باز نمیکنم.)

حالا نکته جالب و ساده چیه؟

ما بدون آموزش عمیق دیدن و تجربه کردن دردسر های یک شغل، اصلا اون رو یاد نمیگیریم!

اینو من که سئو کار می کنم و تدریسش می کنم تجربه کردم.

معامله گر های بازار های مالی روش اصرار دارن.

کاسب ها و مغازه دار های موفق باورش دارن.

نویسنده های حرفه ای باور دارن.

من اگر بخوام واقعا یک موضوعی رو یاد بگیرم، باید در مورد اون مقالات طولانی بخونم و بهش فکر کنم، کتاب بخونم و یا دوره های طولانی ببینم؛

بعدش برم و تجربه کنم و اشتباه کنم.

بعد اشتباه خوودم رو سرزنش کنم.

بعد دوباره پاشم و تلاش کنم و …

تو دنیای واقعی سیکس پک، یکروزه درست نمیشه.

حتی مصرف محتوا های طبیعت گردی زیبا!

میخوام برم سراغ یه بخشی که خیلی سالم تر بقیه به نظر میاد ولی میخوام بگم خیلی بده.

تو سال های اخیر طبیعت گردی و کسب تجربه های بودن تو طبیعت خیلی داره پر طرفدار میشه.

مستند های طبیعت هم توی imdb رشد رتبه داشتند.

( به جای اینکه بری تراپی بیا تو این طبیعت عشق کن )

خب حالا ما چند روز پیش با دوستم تصمیم گرفتیم تو این شلوغی های کاری که جفتمون داریم یه ماهیگیری بریم.

اول اینکه یه عصری رفتیم تا شب خرید هاشو کردیم و بعد اومدیم هر جا آمار گرفتیم دیدیم نمیزارن قلاب بندازی.

بعد یه جا بود که میشد انداخت دیدیم هواشناسی زده اونجا فردا بارونه شدید!

مناطقی هم بود که مصنوعی درست شده بود و با پرداخت ورودی اجازه میدادن ماهی هایی که خودشون اونجا انداختن تو استخر رو بگیری. ( بیشتر از یدونه میگرفتی هم وزن میکردن و پولشو ازت میگرفتن :)) )

ما دوست داشتیم یه جای طبیعی بریم و از طبیعت هم لذت ببریم.

یک روز هم وقت داشتیم چون اون بیشتر نمیتونست مرخصی بگیره و منم روز های دیگه کلاس هام و مشاوره هام برقرار بود.

گفتیم بخوابیم فردا صبح پا میشیم یه جایی میریم.

فردا صبح پاشدیم و گزینه آخر که سخت ترین گزینه بودو مسیر طولانی باید میرفتیم و بر میگشتیم رو رفتیم.

جاتون خالی خیلی خوش گذشت ماهی گیری هم تونستیم بکنیم ولی خب هم هزینه بیشتر از اون که فکر میکردیم شد، هم خیلی خسته شدیم و شب 12 رسیدیم خونه. واسه 4 ساعت بودن تو طبیعت 8 ساعت رانندگی کردیم.

این تجربه واقعی یک روز طبیعت رفتن بود که واقعا جای خاصی هم نرفتیم و خیلی هم وقت نگذاشتیم.

کسب تجربه طبیعت تو محتوای ویدیو

حالا وقتی شما طبیعت رو تو محتوا میبینید، تصاویر بسیار با کیفیت با سرعت های آهسته و تند که چشم نواز و لذت بخشن واقعا

میتونید از طلوع تا غروب خورشید رو تو 3 دقیقه ببینید و بسیار زیباست.

میتونید حیوانات وحشی زیبارو بدون اینکه هیچ خطری تحدیدتون کنه ببینید.

نه گرمایی اذیتتون میکنه، نه مگسی دور و برتون میچرخه!

نه لازمه کلی خرید و آماده سازی داشته باشید و کلی کار براش کنسل کنید.

نه لازمه 100 ها کیلومتر رانندگی و ساعت ها پیاده روی کنید تا به یه منطقه بکر برسید.

یه موسیقی زیبای پیانو هم با صدای کم تو ویدیویی که میبینید پخش میشه در حالی که اگر اونجا باشید واقعا این صدا رو نداره :))

دیگه ادامه نمیدم.

فقط یه نکته مهم:

رفتن واقعی به طبیعت و لذت بردن از بودن در اون محیط به با وجود دردسر هاش اصلا لذتش قابل قیاس با ویدیو دیدن نیست.

مثل تفاوت دیدن فیلم رمانتیک در مقایسه با بودن تو یک رابطه عاطفیه عمیقه.

مثل تفاوت فوتبال دیدن با فوتبال بازی کردنه.

از نظر مغزی و بدنی کاملا فرق میکنن.

اما مصرف کننده محتوا حوصله تحمل کردن سختی های تجربه واقعی رو نداره. 

چون عادت نداره برای لذت بردن انقدر تلاش کنه.

جمع بندی طلایی:

مصرف کننده محتوا پول میده به تولید کننده محتوا تا تجربه هایی که اون ساخته رو ببینه و سهمی از لذت اون رو بدست بیاره.

بعد دوباره میره پول میده به یک مدرس تا تجربه های سختی اون رو بخره و اون علم رو یاد بگیره.

بعد میره برنامه هایی میبینه که رابطه عاطفی رو براش شبیه سازی کنه که یکمی ازش لذت ببره ولی تو رابطه نمیره که آسیب ببینه.

در واقع تولید کننده محتوا، تولید کننده لذت برای مصرف کننده محتواست.

و مصرف کننده محتوا تا جایی که توانش رو داشته باشه پول (اینترنت، لایک، کامنت، محبوبیت و …) تقدیم تولید کننده محتوا میکنه.

تولید کننده محتوا به تجهیزات و اطلاعاتش برای تولید محتوا های بیشتر اضافه میکنه.

محتوا هاش حرفه ای تر و جذاب تر میشه.

مخاطب هاش بیشتر میشه.

2 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *